در کفش من یک صخره است !
چند روز قبل با
دوستان ( حالا فرقی نمی کند دختر یا پسر ) داشتیم می گفتیم و می خندیدیم که از
ماموران پلیس بد دیدیم !
راستش را
بخواهید ماموران گیر داده بودند که در کفش شما ریگ هست ، ما هم هر چه قسم می
خوردیم که ریگی در کار نیست هی باورشان نمی شد ، با عصبانیت می گفتند : در کفش شما
ریگ است باید به کلانتری بیایید .
ما هم همراه
همان رفقا به کلانتری محل رفتیم ، همه ی ماموران اصرار داشتند که کفشتان را در
بیاورید ببینیم در آن ریگی هست یا نه ، ولی ما که خیلی حیا داشتیم از اینکه خدای
نکرده ماموران پای ما را ببینند شرم داشتیم !
دیگر از همان
موقع ما به اسم صخره ای معروف شدیم ، هر کس می خواست احوال پرسی کند می گفت : سلام
صخره ای ، خلاصه شده بودیم مضحکه ی دست مردم ، خدا از این ماموران نگذرد ، ما را
که هیچ ریگی به کفش نداشتیم گرفتند ! تازه دیروز در کفش دختر همسایه هم ریگی بزرگ
پیدا شده ، هفته ی پیش هم در روزنامه ی حوادث نوشته بود : دختری که ریگ بزرگی در
کفش داشت به دام پسری با صخره ای بزرگ افتاد ، از همان موقع همه ی اهالی محله به
من بدبین شده اند و برای کفش هایشان محافظ و ریگ گیر گذاشته اند ، البته من هم
تصمیم گرفته ام به جای بد و بیراه گفتن به بسیجی ها و پلیس ها بروم دکتر ، شنیده
ام دستگاه ریگ شکن آورده اند ایران ، می گویند تازه از چین وارد شده ، خدا کند
بتواند این ریگ ما را هم از بین ببرد .
[وبلاگ اشارات مبهم – سودازده]
www.jelveie-saghi.blogfa.com